نرسی ۲

چه خوبه که جاده زندگیمون رو اینقدر سبز کنیم که وقتی به آخر میرسیم یه ستاره باشیم.

نرسی ۲

چه خوبه که جاده زندگیمون رو اینقدر سبز کنیم که وقتی به آخر میرسیم یه ستاره باشیم.

احساسات پوشیده ی ما

بعضی آدما مثل تلنگر می مونن. یه تلنگرن به احساساتت. میان، می مونن، خونه می کنن، با خودشون می کشوننت. کشش دارن، جذبت می کنن. بعضی وقتا اینقدر درگیرشون میشی که می خوای فرار کنی. همه چیزو برات سخت میکنن. این آدما خیلی سختن. نمیشه حلشون کرد. نمیشه درگیرشون شد. ترس دارن. ترس.

از یه تاکسی پیاده شد سر ایستگاه نشست کنار من. خیلی دوست دارم پیرزن و پیرمردها رو، می بینمشون عشق می کنم. خیلی احترام دارن. گفت: سرتل نیومده؟ گفتم: نه مادر جان. چند باری نگاش کردم. تقریبن پر، پوست روشن، چادری و خوش پوش. چهره ای که در جوانی مطمئنن بسیار زیبا بوده.  گفت: دانشجویی؟ گفتم: آره سر جلسه امتحان بودم. برام آرزوی موفقیت کرد. گفت: متاهلی؟ گفتم: نه. گفت: قدیما فرق می کرد الان جونا خیلی گناه دارن، خیلی مشکلات دارن. ما راحتتر زندگی می کردیم.

تعریف کرد: وقتی شوهر من فوت شد خودم 5 تا بچه رو بزرگ کردم. سنی نداشتم اما حالا...

فکر کردم مثل تمام زنای ایرانی که افتخار می کنن که ازدواج نکردند و خودشون بچه هاشون رو بزرگ کردن و محتاج کسی نبودنو ووو.... این مادر هم همینو میگه. اما یه چیز دیگه گفت.

"گفت پشیمونه که چرا تنها زندگی کرده. گفت تنهاست و تنهایی خیلی سخته"

چقدر از زن های ایرانی این حرف توی دلشونه و نمی تونن با شهامت بگنش. عرف، سنت، دید اجتماعی. خیلی حرف داره. خیلی.



ت.ن:

گفتم بدوم تا تو همه فاصله ها را

تا زودتر از واقعه گویم گله ها را

چون آیینه پیش تو نشستم که ببینی

در من اثر سخت ترین زلزله ها را

 پر نقش تر از فرش دلم بافته ایی نیست

از بس که گره زد به گره حوصله ها را

 ما تلخی نه گفتنمان را که چشیدیم

وقت است که بنوشیم از این پس بله ها را

بگذار ببینیم بر این جغد نشسته

یک بار دگر پر زدن چلچله ها را

یک بار هم ای عشق من از عقل میندیش

بگذار که دل حل کند این مسئله ها را ...